کاش هرگز نمیدیدم تو را کاش انتهای امید زندگی
می توانستم فراموشت کنم یا شبی چون آتش سوزان دل
در فراز سینه خاموشت کنم چون خواب گریزان از دیده ام
نیمه شبها یاد رویت می گریخت مرغ دل افسرده حال و بسته پر
از دیار آرزویت می گریخت کاش از باغ خوش رویایی تو
دفتر اندیشه ام پر می گرف فارغ از اندیشه های هجران و وصل
زندگی بی عشق از سر می گرفت کاش احساس نیاز دیدنت
از وجودتم چون وجودت پر می گرفت در دلم آتش نمی زد آنگاه
کاش آن شب چشمهایم کور بود کاش آن شب در گلستان خیال
ای گل وحشی نمی چیدم تو را تا نسوزم در خزان آرزوه
هنوز ازدواج نکرده ام..
تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروس خون می روم و بوق سگ می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم
تقصیر بابا ست که انقدر پول ندارد که چشم مردم در بیاید
تقصیر پسر عموست که نفهمید عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان ها بسته اند
تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند
تقصیر مادر شوهر عمه است می دانم بخت مرا بسته است
تقصیر پسر همسایه دست راستی
است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند
تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد از من خواستگاری کند
تقصیر تلویزیون است که تو تمام سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد
تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می سازند
تقصیر مجلس است که به جای اجباری کردن سربازی پسر ها را وادار به ازدواج اجباری نمی کند
تقصیر هلند است که همجنسبازی را رواج داد تا مردها دیگر نیازی به زن گرفتن نداشته باشند
تقصیر انگلیس است این گفتن ندارد . همه می دادند همیشه و همه جا کار کار انگلیس است
تقصیر سازمان ملل است که روی سر درش نوشته " بنی ادم اعضای یکدیگر اند" اما مشخص نکرده من جیگر چه کسی هستم!!!
تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گم شده ام به هم برسیمبرای عشق مثل شمع بسوز اما نگذار پروانه ببیند...
برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن...
برای عشق جون خودتو بده اما جون کسی رو نگیر...
برای عشق وصال کن ولی فرار نکن...
برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن...
برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش...
برای عشق خودت باش اما خوب باش...
وقتی از دنیا و آدم هاش خسته و ناامید شدی ، برو کوه و فریاد بکش :
آیا بازم امیدی هست ؟ آنوقت تو جواب خواهی شنید !!!
هست ، هست ، هست ....
پرسه های عاشقانه
باورم کن باور من باورم کن صادقانه باورم کن ای دلیل پرسه های عاشقانه فقط برای تو.آری برای تو برای چشم های پر مهر وعطوفت تو من هنوز عاشقانه می نویسم. این را باور کن که در تنهایی خویش تنها در افکار
پیچیده ومبهم خود زیبایی چشمهای عاشق ترا ترسیم می کنم
و درهربیت شعرم از معنای نگاههای گرم و صمیمی تو هزاران واژه می نویسم. من ازافق طلایی قلبت زندگی را آغاز می کنم و همراه تو با کوله باری از باورهای عاشقانه قله های سپیده فردا را فتح خواهم کرد واین بار فریاد خواهم
زد اسمت را از بلندای فرداها تا بدانند که دوست
دارم ترا به ارزش همه زندگی کردن ها.باورم کن که در این دنیا همه چیز غیر باور است جز عشق. عشق دریچه ایست بسوی زندگی عشق دنیایی است پر از
باور...