خیلی سخته یه چیزی که تا دیشب بود یادگاری
صبح بلند می شی ، ببینی که دیگه دوسش نداری
خیلی سخته که نمونه هیچ جا برای آشتی
بی وفا بشه کسی که جونتو واسش میذاشتی
گفتش همدم شبهایت کو
تاری از ذلف سیاهش را داد
وقت رفتن همه را می بوسید
به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من
انتظار سر راهش را داد
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی